Movies, Chocolate and Hot Tea

The title is not responsible for the blog content.

Movies, Chocolate and Hot Tea

The title is not responsible for the blog content.

Movies, Chocolate and Hot Tea

توضیحی وجود ندارد. آنچه در پی می اید همه تفسیر است.

برای درخواست رمز لطفا آدرس ای میل یا وبلاگ معتبر خود را در کامنت خصوصی قید کنید. البته تضمینی نیست که رمز برای همه ارسال شود. وبلاگ تازه تاسیس هم قبول نیست.
Sexism, Racism, Ageism and Homophobia
Are not welcome in this area

بایگانی

برنارد لوئیس

پنجشنبه, ۲۱ تیر ۱۴۰۳، ۰۸:۴۶ ب.ظ

اخیرا خودم را درگیر خواندن کتابی کرده ام که مثلا خیر سرش خیلی جدی و مهمه و خوب واقعا هم هست اما نه انقدرها که فکر می کنه. عنوانش هم مثل کتاب هایی از این دست دو بخشه: 

What Went Wrong?: Western Impact and Middle Eastern Response 

این کتاب شاید ترجمه شده باشه اما من اخیرا دز گنده...وزی ام زده بالا و کلا فارسی خواندن را منوط به وبلاگ خوانی کرده ام. آره سواتم که هنوز ته چاهه اما ادا اطوارم سر کشیده به فلک. حالا بگذریم. دارم این کتاب را با سرعت لاک پشتی پیر و سرگشته می خوانم و هر از چندی چند تا فحش آبدار به جاناتان می دهم. بعد پشیمون می شم و از فرافکنی دست می کشم، مسئولیت بی سواتی ام را می پذیرم و بر می گردم به کتاب. حیران می شوم که چطور ندانسته و نخوانده واو به واو حرف های برنارد لوئیس را رساله دکترام انعکاس داده ام و عرق شرم به صورتم می شینه که چرا من این پیرمرد هاف هافو که تا سن صد سالگی مثل اسب، بی وقفه به مسلمانان می تاخت را جدی نگرفته بودم. حالا از برای پرداختن بهای این غفلت عظیم، خودم را خار و سبک کرده و کنار یک مشت ابله تر از خودم نشسته ام و شاگردی استادانی را می کنم که از برنارد لوئیس بیزارند و حاضر نیستند قبول کنند که این جهود هاف هافو همچین بیراه هم نگفته. یک جای کار اشتباه شده و اما به جای جبران، شمشیر از رو بستیم و دخل هر چه اسلام و مسلمان بود را به بهای انتقام گیری از استعمارگران فاسد در آوردیم و بعد تو سر زنان در تلاش برای جستن از منجلابی به اسم خاورمیانه به دامان همان استعمارگران پناه بردیم که تو را به خدا بیایید و اجازه بدهید در آستان امن ممالک شما لحظه ای آسوده باشیم. آنها هم شلاق پشیمانی از تاریخ استعمار بر پشت کوبان، بدون اینکه سرزنش مون کنند که خوب خود فلان شده تون بودید که استقلال، مدرنیتی، و دموکراسی می خواستید به ما چه حالا نمی توانید از ابزارهای ذهنی و عقلی مدرن استفاه کنید، راهمون بدهند و تحمل مون کنند تازه به ما شهروندی هم عطا کنند. 

آره داشتم میگفتم که اخیرا از برنارد لوئیس خوشم آمده هر چند هیچ کس از کله گنده های علمی این خراب شده از ایشون خوشش نمی اد. حتی بهش فحش هم می دهند چرا که ایشون راه حل کشورهای پر دردسری مثل ایران را در تجزیه می دید، یا یک همچون چیزی چون من هنوز به این قسمت داستان نرسیده ام. 

من به اون جای داستان رسیده ام که مسلمانان در روزگاری که اندکی چشمشان به تفاوت های موجود بین ممالک فلک زده خودشان و اروپا آشنا شده بود، نسبت به فرهنگ متفاوت غرب در تعامل با زنان چه احساسی پیدا کرده بودند. مثال هایی که برنارد لوئیس میاره بیشتر از تاریخ عثمانی است. رفته سفرنامه ها گزارش ها نامه های ترک هایی که از اروپا دیدن کرده بودند را خوانده و برای ما از مراتب گشادی دهان آنان در مواجهه با امور غریب و عجیب نوشته. آره ما به اینجا رسیده ایم، چهار تا فحش به خودمان می دهیم و چهل تا به اجداد بی شعورمان که تا این میزان در گمراهی به سر می بردند و به گمراهی خود مفتخر بودند.

واقعا مثل اینکه ضلال مبین بد جایی نباشه. یعنی واقعا بعد از این همه استعانت از قادر متعال هنوز باید والضالین باقی مانده باشیم؟

 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳/۰۴/۲۱

نظرات  (۲)

۲۲ تیر ۰۳ ، ۱۲:۰۷ کامران وفایی

عکس این قضیه هم جالبه . سفرنامه ابراهیم بیگ. طرف عاشق ایران بود و تصور ماورایی داشت از ایران. وقتی بعد مرگ باباش پا میشه بیاد ایرانو ببینه و وضع رو می بینه که تویچه فلاکتی زندگی می کنیم از هم می پاشه و عمیقا متاسف میشه.

پاسخ:
آره دقیقا...خیلی از مستشرقین که ایران را از طریق کتاب و خاطرات دیگران می شناختند در مواجه با حقیقت خودشون را می باختند. 

یاد توصیفات شاه شهید درباره زنان اشراف و سلطنتی در سفرهای فرنگش افتادم!

پاسخ:
دقیقا

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی