Movies, Chocolate and Hot Tea

The title is not responsible for the blog content.

Movies, Chocolate and Hot Tea

The title is not responsible for the blog content.

Movies, Chocolate and Hot Tea

توضیحی وجود ندارد. آنچه در پی می اید همه تفسیر است.

برای درخواست رمز لطفا آدرس ای میل یا وبلاگ معتبر خود را در کامنت خصوصی قید کنید. البته تضمینی نیست که رمز برای همه ارسال شود. وبلاگ تازه تاسیس هم قبول نیست.
Sexism, Racism, Ageism and Homophobia
Are not welcome in this area

بایگانی

اندر پختن آش و سوپ

شنبه, ۲۴ آذر ۱۴۰۳، ۱۰:۱۷ ب.ظ

یکی از دوستان اشاره کرده بودند که بد نیست در مورد پختن سوپ و آش بنویسم. با خودم فکر کردم و دیدم ایده جالبی است خوبه با شما به اشتراک بگذارمش بلکه با هم سعادتمند شدیم و از محضر هم فیض بردیم. 

حقیقتش اولین برخورد من با مقوله پختن سوپ حین خواندن کتاب "باخانمان" رخ داد. جایی که در همان اول کار همسر خشن و بی احساس زنی که قهرمان داستان را بزرگ کرده از راه می رسد و تنها موجودی آرد و کره خانه که قرار بود شیرینی از آب در بیاد، را تبدیل به سوپ می کند. عقل دوازده ساله من در آن زمان نمی توانست این نکته را درک کنه که چطور با کره و آرد و احتمالا پیاز می شه سوپ سرهم کرد. راستش تا زمانی که خودم دستی به قابلمه نرسانده بودم به درک این نکته نائل نشده بودم که از قضا سوپ یعنی امولسیون گرمی از کره، آب، آزد.  بقیه چیزها  مثل سبزی، گوشت و جعفری حواشی بی اهمیت هستند. ممکنه شما هم تعجب کنید ولی حقیقتش سوپ همینه. استفاده از استخوان گوسفند و مرغ، افزودن هویج و کرفس،جعفری و احیانا قارچ جزو همین حواشی به شمار می ایند. بود و نبودشون ماهیت سوپ را عوض نمی کنه، بلکه فقط طعمش را تغییر می ده.

سوپ در فرهنگ غذایی ما مایعی خوردنی با ویسکوزیته بالا است که معنی و مفهوم آن این است که سوپ هر چه باشه از آب روان غلیط تره. البته سوپ در آسیای شرق دور چیز دیگری است که من به علت بی تجربگی به وادی توضیح آن پا نمی گذارم.  اهالی آسیای شرق دور سوپ آبکی دوست دارند و در نتیجه همین که آب گرمی داشته باشند که سبزیجات نیمه پحته در آن بالا و پائین بروند و معلق بزنند و مهم تر از همه رشته های نازک و کلفت در آن غوطه ور باشند کافی است، ولی ما فعلا به سوپ های آبکی آنها کاری نداریم. ما از سوپ غلیظ حرف می زنیم. برای رسیدن به غلظت مطلوب سوپ باید جان کند. چرا که مواد غیر اصلی افزودنی به سوپ الزاما به غلظتش کمک نمی کنند .وقتی شما استخوان و سبزیجات را با هم بپزید در نود درصد موارد به مخلوطی آبکی می رسید. ده درصدی که برای مبادا باقی گذاشتم به مصرف ماهیچه برمی گرده. ماهیچه به علت دارا بودن ژلاتین می توانه به غلظت سوپ اضافه کنه ولی مشکلش اینجاست که ماهیچه خیلی گرونه و اگر شما می خواهید سوپ را به وعده اصلی غذا تون تبدیل کنید و از ماهیچه برای مزه دار کردن و غلظت استفاده کنید، باید حسابی پولدار باشید. 

 چند راه حل برای جلوگیری از آبکی شدن سوپ هست. این طور که من فهمیده ام یا باید ساختار سلولی سبزیجاتی مثل کرفس، پیاز، هویج را جوری با مخلوط کن شکست که پکتین شون آزاد باشه و لاجرم مایع در برگیرنده مخلوط سبزیجات را غلیط کنه، یا در صورت عدم حضور سبزیجات ریشه ای از سس بشامل برای غلیظ کردن سوپ استفاده کرد. 

پس همین جا به خاطر داشته باشید که سوپ یا با سس بشامل غلیظ می شه یا با پکتین موجود در سبزیجات. سوپ های بشاملی بافت زبر و نسبتا درشتی دارند. در این سوپ ها گندم، جو، برنج، و ورمیشل می توانند با آزاد کردن نشاسته خود جای آرد در سس بشامل را بگیرند. سوپ هایی که با پکتین غلیظ می شوند، بافت نرمی دارند چون در اکثر این سوپ ها سبزیجات بعد از پختن کامل توسط مخلوط کن (دستی یا غیردستی) کاملا ریز و له می شوند. ما در فرهنگ سوپی خودمون رابطه خوبی با سوپ های بشاملی داریم و سوپ پکتینی نسبتا تازه وارد محسوب می شه ولی تا دلتون بخواهد سوپ بشاملی داریم. غلظت سوپ جو که محبوب و آشنای دل همه است بر پایه نشاسته ای است که جو حین پختن آزاد می کنه و سوپ ورمیشل هم که مشخصا یک جور Noodles خاص داره که منبع نشاسته به حساب می اد و مخصوص تنبل هاست که حوصله ندارند برای پختن و شکفتن چو در سوپ وقت بگذارند. در واقع اگر با منبع نشاسته و چربی سوپ تون خوب کنار آمده باشید نیازی به درست کردن سس بشامل نیست. خود سوپ سس بشامل را درست می کنه. 

این همه حرف زدم که بگم، داستان باخانمان در مورد مواد اولیه سوپ کاملا درست می گفت. برای درست کردن پایه سوپ آرد و کره و آب لازم است و نه چیز دیگری. جالبه که من با اسم ورمیشل هم در همان داستان آشنا شدم . خلاصه که ما به این کتاب مدیون تر از این حرف ها هستیم هر چند که داستانش مزخرفی بیش نباشه. 

خوب حالا که صبورانه مزخرفات بالا را خواندید، دعوتتون می کنم به خواندن دستورالعمل سوپ. این دستور العمل را حین پختن سوپ برای گربه ناکامم شیلا بسط و توسعه دادم. مرحوم ناکام شیلا سوپ جو خیلی دوست داشت. اصلا شیلا ما را سوپ خور کرد. من برای شیلا سوپ بار می گذاشتم، بیشترش را کامی می خورد. بقیه گربه ها عنایت چندانی به سوپ نشان ندادند. قسمت پاشا از سوپ فیله مرغی است که همان اول باید جدا گذاشت. به عبارت دیگه ما با باقیمانده غذایی که برای پاشا تهیه کرده ایم، سوپ درست می کنیم. البته شما لازم نیست برای سوپ درست کردن گربه داشته باشید. 

1- چند عدد سینه مرغ استخواندار و کتف دار بخرید. 

2- فیله آن را با وسواس از استخوان جدا کرده برای پیشی تون بگذارید کنار. گربه ها دیوانه گوشت فیله مرغ هستند و می میرند براش. 

3- استخوان ها ( دو یا سه عدد کافی است) را با دو و نیم لیتر آب و پیازی به اندازه یک نارنگی کوچک، به حال خود درون قابلمه و روی حرارت قرار دهید و دو مشت جو پوست کنده به آن اضافه کنید. دقت کنید که جو پرک سوپ شما را به شوخی لوس و بی نمکی تبدیل خواهد کرد و شما از زندگی سیر خواهید شد. جو پوست کنده بسیار عالی است. شرم بر جوی پرک باد تا ابد. 

4- اجازه دهید این مخلوط سه چهار ساعت برای خودش بپزه. تعجب نکنید اگر دیدید که محتوای قابلمه کف کرده. نمی دونم من قابلمه هام را خوب نمی شورم یا جو خاصیب صابونی داره. 

5- در ساعت سوم پختن مخلوط فوق سه چهار تا هویج فرنگی پوست کنده شده، ریز ریز شده، و ساقه کرفس خرد شده را به این مخلوط اضافه کنید. هر چه هویج و کرفس را ریزتر خرد کرده باشید، مزه آنها بهتر با مایع سوپ ممزوج حواهد شد. احتمالا پکتین بیشتری هم آزاد می شه. 

6- هر وقت احساس کردید باقیمانده گوشت مرغ بر روی استخوان ها پحته، استخوان ها را از سوپ بیارید بیرون و قسمت خوراکی و غیر خوراکی آن را از هم جدا کنید. در اینجا پیاز را هم اگر به صورت درسته پخته اید بیرون بیاورید و بیاندازیدش دور. 

7- گوشت مرع پخته را به قابلمه برگردانده و استخوانها را بگذارید برای پیشی ها خیابان. من به گربه های خیابان هم غذا می دهم و کاری به تبلیغات منظور دار رسانه ها و برخی از شبکه های اجتماعی ندارم که می گویند به گربه ها و سگ ها غذا ندهید. آنها در محیط طبیعی زندگی نمی کنند که بتوانند برای خودشون بروند شکار. این بدبخت ها در شهر کثیفی که ما با نابود کردن طبیعت به این ریخت درش آوردیم زندگی می کنند. ما محیط نیمه طبیعی شهری سابق را از آنها گرفته ایم. همین تبلیغات ذره ای در مورد دانه دادن به کفترچاهی ها حرف نمی زنند. باید از همین نکته دست تون آمده باشه که ماجرا کمی مشکوک به نظر میاد. 

8- چی می گفتم؟ آها سوپ! بگذارید انقدر سوپ تون بپزه که دانه های جو پوست کنده مثل گل شکوفه کنند. از اینجا به بعد نوبت مزه دار کردن سوپ است. 

9- اگر دوست دارید سوپ تون قرمز باشه مقدار اندکی رب را در کره تفت داده  و به سوپ اضافه کنید. اگر مثل آبجی تون از سوپ قرمز رنگ خوشتون نمی اد می توانید به رنگی که هویج به سوپ می بخشه اکتفا کنید در عوض کمی نمک ( اندازه یک قاشق چایخوری بسیار کوچک)  و فلفل سیاه به آن اضافه کنید. فلفل سیاه را در آخرین لحظه قل قل زدن سوپ به کار ببرید تا خام بمونه و بوی خودش را حفظ کنه. 

10- یک مدت عقل مآل اندیش را بفرستید مرخصی و همین جوری بیاستید و سوپ بینوا را هم بزنید. 

11- در انتها یک یا دو دسته کوچک جعفری تازه را شسته، آب کشیده، به شدت و حدت خرد کرده و به سوپ اضافه کنید. 

12- اجازه ندهید جعفری ها با پحتن له و سیاه رنگ بشوند. پنج دقیقه برای این کار زیاده. من که گاهی اصلا جعفری را به صورت خام و گارنیش وار به سوپ اضافه می کنم. در اینجا به سوپ کره و کمی شیر اضافه کنید تا بوی خوبی بگیره. بعضی ها در این مرحله از خامه استفاده می کنند. خامه هم خوبه اما اضافه کردن خامه و شیر به مهارت احتیاج داره چون اگر بی دقتی کنید این دو ماده لبنی در سوپ به صورت لخته در امده و حال شما را می گیرند. چرا که ما به لحته پروتئینی در سوپ نیاز نداریم. افزودن این دو ماده سوپ را نسبتا سفید رنگ می کنه.

13- قبل از انتقال سوپ به ظرف سرو آب دو لیموی تازه را به آن اضافه کنید. 

14- سوپ باید انقدر غلیط شده باشد که اگر به حال خودش روی حرارت بگذارید ته بگیرد و بسوزد. به خاطر همین در دقایق آخر شما باید سوپ را هم بزنید. هم زدن به آزاد شدن هم نشاسته کمک می کنه. 

15- اگر حوصله داشتید سس بشامل درست کنید. ولی این کار در موقعی ضرورت داره که سوپ خیلی آبکی و بی مزه باشه. درست کردن بشامل هم ساده است. تقریبا شبیه به درست کردن حلوا است منتهی حلوایی که شکر نداره، گلاب و هل و زعفران هم ایضا در آن موجود نیست.  ولی سوپ جو نشاسته اش را از خود جو گرفته و نیاز چندانی به بشامل ندارد. کره و شیر هم که در انتها اضافه می شه. 

16- قرتی بازی در بیارید و سوپ را با کروتان میل کنید. کروتان هم چیزی نیست جز قطعات تست شده و خشک نان های حجم دار. درست کردن کروتان هم ساده است. حالا اگر حوصله قرتی بازی نداشتید، سوپ را با نان خشک معمولی تناول بفرمایید. 

17- این سوپ در هوای گرم هم به جان می نشیند و عرق به پیشانی می اورد ولی خوب هوای سرد یک چیز دیگه است. 

18- با عرض شرمندگی اگر به جای مرغ از استخوان دنده گوسفند استفاده کنید نه دیگه به کره احتیاج دارید، نه محتاج چنگولک بازی اضافه برای مزه دار کردن سوپ هستید. گرچه زمان پخت سوپ با استفاده از استخوان گوسفند سه برابر می شود، اما نتیجه انقدر خوشمزه است که بعد از آزمودن آن از مرغ و ماکیان بیزار خواهید شد. 

19- خوب دیگه خسته شدم. راجع به سوپ های پکتینی بعدا حرف می زنم. خواستید تشریف بیاورید منزلمان براتون سوپ سرو کنم. 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳/۰۹/۲۴

نظرات  (۹)

سلام خانم کامشین 

من راستش تا حالا با استخوان سوپ درست نکردم 

ولی دریافتم که سینه مرغ طعم خاصی به سوپ میده برعکس باقی اجزای مرغ 

برای غلظت هم جدیدا از بلغور گندم استفاده میکنم 

 

 

راستی الان فصل سبزی توله است /تهرانی ها بهش میگن پنیرک 

یه گیاه خودرو و بسیار خوشمزه و مقویه /قدیمی ها میگن توله یک غذای زنانه است :))

 

روش پختش هم اسونه یکبار امتحان کنید امیدوارم خوشتون بیاد 

پاسخ:
مهتاب جان استخوان قلم گوسفند مزه بسیار جذابی داره و سوپ و آش را خیلی خوشمزه می کنه. 
 البته این ذائقه من است که طعم گوشت و وابسته های گوشتی را بیشتر از هر چیز دیگری می پسندد...متاسفانه
ممنون از معرفی پنیرک. 

سلام کامشین جان

اگر ترکیب دو-سه عدد گردن مرغ، چهار-پنج عدد بال و همین حدود پای مرغ رو برای استاک امتحان نکردید، پیشنهاد میکنم امتحان کنید. پای مرغ به خاطر ژلاتین، بال به خاطر چربی و گردن هم به خاطر استخوان. قلم بسیار انتخاب خوبیه اما من فعلا فقیرم و پولم به پای بیچارگانی مثل مرغ میرسه نه بلندپایگانی مثل گوسفند :(

سوپ در فرهنگ ما جای چندانی نداره. بیشتر کسانی که من دیده ام شیفته آش هستند و اصلا آش رو به جای سوپ به آدم غالب میکنند. در فرهنگ غربی بود که supper معادل شام خوردن شده بود.

پاسخ:
سلام نیکی جان 
قبول دارم. پختن بال و گردن مرغ با ادویه مناسب و سبزیجات استاک محشری حاصل می کنه. من با پای مرغ کنار نیامده ام. یاد سالهای جنگ می افتم!
زمانی بود که ما ماهیچه بدون استخوان می خریدیم و به جای گوشت خورش از آن بهره می بردیم. آن دوران هم در عبار گم شد رفت. الان شاید سالی دوبار که تصادفا مسیرمون با مسیر ماهیچه یکی بشه که باهاش مثل جواهر رفتار می کنیم. برای مهمانی های خاص، موقعیت های بسیار ویژه و لحظاتی که می خواهیم در تاریخ ثبت کنیم از آن بهره می بریم. 
بعله سوپ صد در صد وارداتی است. ما ملت آش هستیم و آش برامون حکم غذای اصلی را داره. 
البته آش پختن خیلی سخت تر از سوپ پختن است. 

 گوشت مرغ توی سوپهای من نصیب گربه ها میشه. و البته اگر پیاز را درسته با مرغ پخته باشم. زردالو آن را هم چون بو و مزه مرغ میدهد توی هوا می قاپد. باورت میشود یک گربه پیاز بخورد؟ فقط یک کلاه لبه دار داش مشدی کم دارد پسرکم.

پاسخ:
زرد آلو استثنایی است. 
من هر کاری کردم پاشا حاضر به خوردن گوشت مرغ پخته نشد که نشد. به نیمه پخته هم به سختی رضایت می ده. اخیرا تازه برای فیله هم قیافه می اد. حقیقتش پاشا زیاد غذا خور نیست. نمی دونم چرا. امروز به ماهی هم اخ و پیف کرد. جویدن گیاه را بیشتر می پسنده. 
فکر کم شما باید پیاز خوردن زردآلو را انحصاری به نام خودتان ثبت کنید! 

وای دستور سوپ

خیلی خیلی خیلی ممنونم

پاسخ:
امیدوارم به دردتون بخوره. 
من پیشنهاد می کنم ویدئوهای Tasty را ببینید. 
بازهم در مورد سوپ و آش می نویسم. 
ممنون از پیشنهادتون

یک پست مستطاب کامشینی.

باخانمان همون بود که رِمی توش بود؟

جالب ترین بخش این پست برای من استفاده از امولوسیون، ویسکوزیته و پکتین بود. ذاتا شیمی دانی کامشین.

من حاضرم همه عمرم رو سوپ بخورم، اما از نظر اطرافیانم سوپ غذا نیست.

سوپ سبزیجات هم بد نمیشه، اندک پروتئینش قارچ باشه و نخود فرنگی.

پای مرغ توی قابلمه تصویر وحشتناکیه به نظر من، اما نمی دونم چرا.

پاسخ:
قابل شما را نداشت. 
آره همونی که رمی قهرمانش بود. 
در مورد سوپ سبزیجات هم می نویسم ولی قارچ از رسپی ما بیرونه چون من واکنش الرژیک خیلی خاک بر سری ای به قارج دارم. دچار شوک می شم و مکافات می شه. 
من هم پای مرغ را به خاطر رویت و شکل اش دوست ندارم ولی اهالی شرق دور خیلی باهاش حال می کنند
این را هم نمی شه کتمان کرد که شیمی بخش حذا نشدنی آشپزی است. هر چه بیشتر از رابطه ای که اجزا حین پحت با هم پیدا می کنند بدونیم، بهتر می توانیم آشپزی کنیم. 

کامشین جان 

دقیقا همینطوره، شیمیست های خوب آشپزهای خوبی هم میشن. شناخت مواد غذایی از یک طرف، صبر و حوصله و حرمت زمان واکنش ها رو‌نگه داشتن از طرف دیگه باعث میشه نتیجه فرایند و واکنش خوب و خوشمزه بشه. 

پاسخ:
پس بنازم به دستپخت شیرین جونم

بله بله یادمه که با قارچ میونه خوبی نداری کامشین.

کلا شیمی بخش جدانشدنی همه چیه، حتی رابطه انسانی.

پاسخ:
آره من می توانم برای هر رابطه ای مثال از عالم شیمی بیارم. 
یادش به خیر! 
یک زمان چقدر شیمیدان بودم. 
۲۸ آذر ۰۳ ، ۱۸:۲۵ تراویس بیکل

چه عحب هیچی از آخوندها نگفتی

پاسخ:
انقدرها هم مهم نیستند که همه اش در موردشون حرف بزنم. فعلا دارم سوپ و آش می پزم! 
حالا تو چی دوست داری؟ ازشون بگم یا نگم؟ 

من فکر می کنم موقع آشپزی کلا عقل مال اندیش خودش میره مرخصی و ادم حالت خلسه جالبی رو تجربه می کنه.من اون لحظات خلسه در آشپزی رو خیلی دوس دارم.

مرسی از این رسپی خیلی خوشمزه.دهنم اب افتاد

و صد البته مرسی بابت دعوت سخاوتمندانه آخر نوشته کامشین جان

پاسخ:
پرژین جان من هنوز منتظرم تو بیایی تهران به من زنگ بزنی. بیا برات سوپ درست کنم. تازه پاشا هم هست. 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی