Where are you from
يكشنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۵، ۰۳:۱۲ ق.ظ
Where are you from
I am Persian
سوال و جواب فوق در اینجا زیاد شنیده می شه. حالا نه در ده کوره ای که من هستم، بلکه در شهرهای بزرگی مثل تورنتو، ونکوور، لوس آنجلس و قس علی هذا. وا مصیبتا! نگاه کن....یعنی چی قس علی هذا؟ ببین من بعد از این هم ادعا هنوز هم بلد نیستم مثل آدم از زبان شیرین فارسی استفاده کنم و باید برای تکمیل حرفم بگم قس علی هذا! (یا یک چیز شبیه به این) اف و صد اف که من فارسی را پاس نمی دارم! تازه کجای کاری..... هر کس از من بپرسه کجایی هستی تقریبا محکم تر از هر وقت دیگه (مثلا حین تماشای مسابقه فوتبال) میگم : I am from Iran! اگر حال داشته باشم توضیح هم می دهم که منظورم I ran نیست و EE run ه...اما نه... من خائنی هستم که بلد نیست از میزاث عظیم فرهنگی اش حمایت کنه. فراموش می کنم که من با خودم سابقه سه چهار هزار سال تمدن را دارم. کنتور که نداره بگو هفت هزار سال. نمی توانم مثل استاد سابق خل و چلم تبریک عید بگم و بلد باشم تو ای میل هام برای دیگران بنویسم فرا رسیدن هفت هزارمین (خرده هم داره) سال مهر و این حرف ها مبارک. آره والله من فراموش می کنم که این ما بودیم که ارتش داشتیم، پست داشتیم، راه و ترابری داشتیم، امپراطوری عظیم داشتیم از نیل تا سند، الان مجسمه هست این هوا تو موزه ایران باستان که خود مصری ها از داریوش ساخته اند. نقش برجسته فلان امپراطور روم هست که جلوی اسب پادشاه ساسانی زانو زده و ابراز بندگی می کنه. چطور یادم رفته که یک دفعه یک مشت مارمولک خوار و شیر شتر نوش آمدند و زدند بردند؟ بهارستان ها دریدند، کاخ ها را تاراج کردند و خرابه به جا گذاشتند...از هیمه کتاب ها آتش تون حمامشان تا ماه ها به راه بود و جوی زر و سیم جاری از زیر آتش؟
همه موضوعات راست یا دروغ بالا را همیشه فراموش می گنم . و در جواب سوال فوق میگم از ایران آمده ام چون کسی نمی دونه من Persian هستم یعنی چی. شما گربه ای؟ قالی هستی؟ خاویاری؟ زعفرونی؟
من به کسی پز سابقه درخشان امپراطوری هخامنشی و ساسانی را نمی دهم چون ممکنه کسی باشه که گوشه چشمی به تاریخ داشته باشه و بدونه همزمان با شاهان ما و تمدن ما، امپراطوران و تمدن های دیگری هم بودند که برای خودش کسی بودند و اون وقت بی سوادی من ریخته بشه رو دایره. اگر هم کسی گوش چشمی به تاریخ نداشته باشه که براش شنیدن Achamenid مثل فحش می مونه. راستش من ترجیح می دهم فراموش کنم و این رویاهای شیرین را از یاد ببرم....و حقیقتش هر چی جلو می رم بیشتر به کابوس بودنش پی می برم تا رویا. کابوس هایی که توهمی را در ما دامن زدند که از بین رفتنی نیست....
اگر با یک استاد تاریخ روبرو باشم حرفی از گذشته نمی زنم. علی الخصوص اگر اون استاد تاریخ فاشیسم و نازیسم را فوت آب باشه. یادتون باشه که به هیچ وقت در مواجه با چنین آدمی از شکوه جشن های دوهزار و پانصد ساله و حماقت های شاه احمق یاد نکنید. از من به شما نصحیت اصلا یاد نکنید که این لکه سیاه حالا حالاها از پیشانی ما پاک شدنی نیست. خاک بر سر مقلد احمق کسی که این مراسم را طراحی کرد. تکرار تاریخ اجتناب ناپذیر و مورد دوم مسخره ترین کمدی عالم است.
کاش می دونستی هر بار که بخوابم می آیی بیشتر از اینکه رویای من را شیرین کنی واقعیت روزگار را با تلخی اش به یادم می آری. دیشب در گوشی بهت گفتم که نزدیک بود. تو هم جمله ام را کامل کردی. اما این درست نیست. این رویا نیست.
۹۵/۰۱/۱۵