۲۶ دی ۹۴ ، ۰۰:۰۵
Movies, Chocolate and Hot Tea
The title is not responsible for the blog content.
طبقه بندی موضوعی
-
صحبت ها
(۲۸۵) -
خواب ها
(۳۸) -
جدی شدن ها
(۱۵۷) -
تمرین ها
(۳۱) -
فیلم ها
(۹۳) -
کتاب ها
(۲۰) -
ترجمه ها
(۲۸)
-
مهمل ها
(۶۹) -
عصبانی شدن ها
(۱۲۶) -
گذشته ها
(۷۸) -
پسا جدی شدن ها
(۳۸) -
پسا صحبت ها
(۳۶) -
روایت ها
(۶) -
نفرت نامه
(۴۱)
بایگانی
- فروردين ۱۴۰۳ (۲)
- اسفند ۱۴۰۲ (۲)
- بهمن ۱۴۰۲ (۱)
- دی ۱۴۰۲ (۱)
- آذر ۱۴۰۲ (۴)
- آبان ۱۴۰۲ (۳)
- مهر ۱۴۰۲ (۳)
- شهریور ۱۴۰۲ (۳)
- مرداد ۱۴۰۲ (۵)
- تیر ۱۴۰۲ (۳)
- خرداد ۱۴۰۲ (۴)
- ارديبهشت ۱۴۰۲ (۷)
- فروردين ۱۴۰۲ (۴)
- اسفند ۱۴۰۱ (۶)
- بهمن ۱۴۰۱ (۶)
- دی ۱۴۰۱ (۸)
- آذر ۱۴۰۱ (۵)
- آبان ۱۴۰۱ (۵)
- مهر ۱۴۰۱ (۷)
- شهریور ۱۴۰۱ (۳)
- مرداد ۱۴۰۱ (۲)
- تیر ۱۴۰۱ (۲)
- خرداد ۱۴۰۱ (۴)
- ارديبهشت ۱۴۰۱ (۲)
- اسفند ۱۴۰۰ (۲)
- بهمن ۱۴۰۰ (۴)
- دی ۱۴۰۰ (۱)
- آبان ۱۴۰۰ (۲)
- مهر ۱۴۰۰ (۳)
- شهریور ۱۴۰۰ (۴)
- مرداد ۱۴۰۰ (۶)
- تیر ۱۴۰۰ (۴)
- خرداد ۱۴۰۰ (۹)
- ارديبهشت ۱۴۰۰ (۲)
- فروردين ۱۴۰۰ (۲)
- اسفند ۱۳۹۹ (۳)
- بهمن ۱۳۹۹ (۴)
- دی ۱۳۹۹ (۲)
- آذر ۱۳۹۹ (۱)
- آبان ۱۳۹۹ (۴)
- مهر ۱۳۹۹ (۶)
- شهریور ۱۳۹۹ (۵)
- مرداد ۱۳۹۹ (۵)
- تیر ۱۳۹۹ (۲)
- خرداد ۱۳۹۹ (۵)
- ارديبهشت ۱۳۹۹ (۴)
- فروردين ۱۳۹۹ (۹)
- اسفند ۱۳۹۸ (۴)
- بهمن ۱۳۹۸ (۳)
- دی ۱۳۹۸ (۵)
- آذر ۱۳۹۸ (۶)
- آبان ۱۳۹۸ (۷)
- مهر ۱۳۹۸ (۴)
- شهریور ۱۳۹۸ (۹)
- مرداد ۱۳۹۸ (۷)
- تیر ۱۳۹۸ (۸)
- خرداد ۱۳۹۸ (۶)
- ارديبهشت ۱۳۹۸ (۱۴)
- فروردين ۱۳۹۸ (۹)
- اسفند ۱۳۹۷ (۳)
- بهمن ۱۳۹۷ (۱۲)
- دی ۱۳۹۷ (۱۳)
- آذر ۱۳۹۷ (۱۲)
- آبان ۱۳۹۷ (۹)
- مهر ۱۳۹۷ (۱۴)
- شهریور ۱۳۹۷ (۱۱)
- مرداد ۱۳۹۷ (۱۴)
- تیر ۱۳۹۷ (۱۰)
- خرداد ۱۳۹۷ (۵)
- ارديبهشت ۱۳۹۷ (۲)
- فروردين ۱۳۹۷ (۱۲)
- اسفند ۱۳۹۶ (۱۳)
- بهمن ۱۳۹۶ (۱۶)
- دی ۱۳۹۶ (۸)
- آذر ۱۳۹۶ (۸)
- آبان ۱۳۹۶ (۱۳)
- مهر ۱۳۹۶ (۱۴)
- شهریور ۱۳۹۶ (۱۰)
- مرداد ۱۳۹۶ (۱۳)
- تیر ۱۳۹۶ (۱۵)
- خرداد ۱۳۹۶ (۱۱)
- ارديبهشت ۱۳۹۶ (۶)
- فروردين ۱۳۹۶ (۱۷)
- اسفند ۱۳۹۵ (۲۰)
- بهمن ۱۳۹۵ (۲۰)
- دی ۱۳۹۵ (۱۰)
- آذر ۱۳۹۵ (۴)
- آبان ۱۳۹۵ (۱۳)
- مهر ۱۳۹۵ (۱۷)
- شهریور ۱۳۹۵ (۱۴)
- مرداد ۱۳۹۵ (۱۵)
- تیر ۱۳۹۵ (۱۶)
- خرداد ۱۳۹۵ (۲)
- ارديبهشت ۱۳۹۵ (۱۳)
- فروردين ۱۳۹۵ (۲۱)
- اسفند ۱۳۹۴ (۱۳)
- بهمن ۱۳۹۴ (۲۲)
- دی ۱۳۹۴ (۱۸)
- آذر ۱۳۹۴ (۱۵)
- آبان ۱۳۹۴ (۱۸)
- مهر ۱۳۹۴ (۱۲)
- شهریور ۱۳۹۴ (۱۸)
- مرداد ۱۳۹۴ (۱۳)
- تیر ۱۳۹۴ (۱۱)
- خرداد ۱۳۹۴ (۵)
- ارديبهشت ۱۳۹۴ (۱۳)
- فروردين ۱۳۹۴ (۱۶)
- اسفند ۱۳۹۳ (۸)
- بهمن ۱۳۹۳ (۱۳)
- دی ۱۳۹۳ (۱۴)
- آذر ۱۳۹۳ (۴)
- آبان ۱۳۹۳ (۵)
- مهر ۱۳۹۳ (۷)
- شهریور ۱۳۹۳ (۷)
- مرداد ۱۳۹۳ (۵)
- تیر ۱۳۹۳ (۶)
- خرداد ۱۳۹۳ (۱۱)
- ارديبهشت ۱۳۹۳ (۳)
آخرین مطالب
- ۰۳/۰۱/۰۴سال جدید و عادات کهنه
- ۰۲/۱۲/۲۷کامی و جملات عاشقانه
- ۰۲/۱۲/۲۲یکی از همین روزها
- ۰۲/۱۱/۲۹برای خودم هم جالبه
- ۰۲/۱۰/۰۲کامشین متعجب و متحیر می گردد
- ۰۲/۰۹/۲۶کامشین دلتنگی اش را می نویسد
- ۰۲/۰۹/۲۲کامشین نا ندارد
- ۰۲/۰۹/۱۱در بارانداز
- ۰۲/۰۹/۰۳کامشین حوصله ندارد
"اینجا در یک گوشه گمشده و تک افتاده شهر
افتاده ام و زمان برام متوقف شده
گریه می کنم و در دریای اشکهایی که فرو می ریزند غرق شده ام
برمی گردم خونه
اما می دونم که بدون تو نمی توانم از پسش بر بیام
الان باید کنارم می بودی
نگهت می داشتم، دوستت می داشتم
ببین چقدر فاجعه باره
وقتی احساست از دست می ره و تو دیگه نمی تونی ادامه بدهی
این فاجعه است وقتی روزت با گربه شروع می شه و دلیلش را نمی دونی
وقتی کسی را که دوست داری در کنارت نداشته باشی
دیگه هیچ راهی برات نمی مونه
فاجعه است وقتی که تحملت را از دست می دهی
انگار دیگه روحی در تن ات نیست
هر روز و هر شب چیزی از درون من را آتیش می زنه
یک عشق سوزان و بادوام که نمی گذاره دیگه خودم باشم
در خودم فرو می رم
و فقط می دونم که تنهایی از پس تحملش بر نمی ام
الان باید کنارم می بودی
نگهت می داشتم، دوستت می داشتم
ببین چقدر فاجعه باره"
