Movies, Chocolate and Hot Tea

The title is not responsible for the blog content.

Movies, Chocolate and Hot Tea

The title is not responsible for the blog content.

Movies, Chocolate and Hot Tea

توضیحی وجود ندارد. آنچه در پی می اید همه تفسیر است.

برای درخواست رمز لطفا آدرس ای میل یا وبلاگ معتبر خود را در کامنت خصوصی قید کنید. البته تضمینی نیست که رمز برای همه ارسال شود. وبلاگ تازه تاسیس هم قبول نیست.
Sexism, Racism, Ageism and Homophobia
Are not welcome in this area

طبقه بندی موضوعی

بایگانی

کامشین آستین سر خود می شود شماره دو

شنبه, ۱۷ آذر ۱۳۹۷، ۰۷:۴۶ ب.ظ

از روزی که با حضرات جاناتان، ایهور و اندرو جلسه داشته ام تنها سه روز گذشته، اما شما بگو سه سال! انقدر در این فاصله اتفاقات بامزه و بیمزه افتاده ( بسته به نقطه نظر شما میزان مزه این اتفاقات بین دو قطب مختلف در نوسان هست) که نمی دونم از کجا شروع کنم و چی بگم. 

اول اینکه روز جلسه اون شخصیت های جورواجوری که قادر باشند جمع را کنترل کرده و به من نگون بخت توانایی صحبت بدهند، حاضر نشدند بنابراین در غیاب آنها، فقط خود الکنم در جلسه حاضر بود. آنقدر بد حرف زدم که حال خودم از اون سه تا فلکزده بدتر شده بود. اما از طرفی جلسه اصلا طوری نبود که من را ملزم کنه حرف بزنم. بحث بین اون سه تا در جریان بود و زیاد کاری به کار من نداشتند. ایهور که از همه منطقی تره عقیده داشت که بهتره کار را بفرستیم برای داوران خارجی تا آنها هم مثل ما مو به سرشون نمونه و از دست ادبیات کامشین دیوانه بشوند. این نظر بقیه را هم قانع کرد. چرا فقط ما عذاب بکشیم. بگذار دکتر کوکاکولا و دیلیانا هم سختی کار را درک کنند. 

بلافاصله بعد از آن جلسه، آخرین جلسه درس با شش تا Senior کانادایی را داشتم که دلشون می خواست از فرش ایرانی سر در بیاوردند و جاتون خالی آنقدر دری وری بهم بافتم که جلسه به Stand up Comedy بیشتر شبیه شد. این موضوع به دل حضار نشست  طوری که به من توصیه کردند  بهتره  کوچ کنم تورنتو و خودم را وقف شاد کردن روح و روان Senior های آنجا بکنم! کلی هم ابراز مسرت کردند که چهارشنبه ها انقدر بهشون خوش گذشته! 

روز پنج شنبه را اختصاص دادم به مارتون فیلم دیدن و تقریبا  پنج فیلم از هشت فیلم Harry Potter را دیدم. بعله حدودا دوازده ساعت.  راستش در انتها انقدر غمگین شدم که توصیف کردنی نیست. سری فیلم های هری پاتر در مجموع تحفه ای نیستند اما داستان اش تاثیرگذاره و ذهن شما را به خودش مشغول می کنه. در تعبیری تازه از اثر ادبی خانم رولینگز، بنده به این نتیجه رسیدم که روح جمعی اروپایی ها حالاحالاها از تاثیر سیاه دو جنگ جهانی رهایی نخواهد یافت. دنیای فانتزی ارباب حلقه ها و ماجراهای هری پاتر شاهد خوبی بر این حقیقت هستند. رولینگز در داسنان های هری پاتر سویه سیاه نژادپرستی را به جادوی سیاه تشبیه می کنه، اما یک ایراد کلی بر نفس قضیه باقی می مونه که دوگانه جادوگر/غیرجادوگر در وحله اول توسط نویسنده خلق می شه و بعد به زیر سوال می ره. این موضوع من را کمی گیج کرده و دلم می خواهد بیشتر در این مورد بخوانم و بنویسم. حالا فعلا این وجه قضیه را داشته باشید که من در مورد ترجمه فارسی این آثار چیزی نمی دونم. نمی دونم مترجمین رنگارنگی که در دوران تب انتشار این آثار طاق و جفت ترجمه هری پاتر بیرون می دادند، چطوری با اسامی افراد و مکان های جورواجو و مهم تر از همه وردهایی که رولینگز ساخته کنار آمده اند. نیمی از زیبایی این داستان به منطق و ادبیاتی برمی گرده که رولینگز در شیوه ساخت لغت های تازه و ترکیب وردها به کار برده. نمی دونم چطور می شه سرسری از این مسئله گذشت. در ضمن سری فیلم های هری پاتر تنها کسر جزئی ای از داستان پیچیده ای که رولینگز خلق کرده را پوشش داده اند. از این بابت این فیلم ها کمی باعث سرخوردگی هستند. 

جمعه جاتون خالی رفتم تورنتو دیدن نمایشگاه آثار عکاسی Edward Burtynsky و رفقای فیلمساز و مستندسازش. در این مورد حرف زیاد دارم هر چند زبان الکن و ناقص ام بهم اجازه وراجی نمی ده. شاگردان جاناتان درگیر موضوعی هستند به نام Anthropocene ....دارم نیروی خودم را جمع می کنم تا بتوانم درست و درمان در مورد این کلمه صحبت کنم. عجالتا این عکس را داشته باشید تا من بروم و با چنته پر برگردم. 

پی اس: من عاشق جنیفر شده ام. فکر کنم اگر جماعت Queer را از صحنه گیتی کنار بگذاریم، دنیا به طرز غریبی نکبت و غیر قابل تحمل می شه. 
 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۹/۱۷

نظرات  (۵)

کامشین عزیز، 
مطمئنا ادبیات خودت و دید خاص خودت را داری ، اینکه داورها احتیاج به نظر داور خارجی دارند نشوندهنده خاص بودن و خاص نوشتن و برخلاف جریان نوشتن هست. اینرا بعنوان ویژگی خاص خودت قبول کن و ازش لذت ببر، من هرموقع ناراحت باشم یک قسمت فیلم هری پاتر میبینم، فقط من میافتم تو جریان فیلم و چندساعتی سبک میشم، قبلا هم گفته بودم هیچوقت با دید تو فیلمها و کتابهاش را نخوندم و دفعه بعد سعی میکنم کمی با دید تو ببینم. راستی من کتابهاش را ایرانی خوندم و اصلا خبری از بازی کلمات و معانی تو ترجمه ها نیست.
میگم به اون درس دادنت به سنیورها بعنوان یک ویژگی شخصیتیت نگاه کن که میتونه بعدا تو کارها و زمینه های دیگه هم کمکت کنه. بنظرم ازش استفاده کن.
پاسخ:
آسمانی جان. مهربانی ات قلب آدم را گرم می کنه. 
برای دفاع از رساله دکترا  باید دو داور خارجی روی کار  دانشجو نظر بدهند این برای همه است. انشالله دفاع خودت که شد بهتر  در جریان ریزه کاری های فارغ التحصیلی و دفاع قرار می گیری. 
من از هنر چیزی نمیفهمم.  از فیلم هم همین طور. به لطف نوشته های تو و جوابهای مفصلی که به کامنتها میدی کم کم دارم را می افتم. رفتم از کتابخونه کتاب دو جلدی "روش تجزیه و تحلیل آثار نقاشی" اقای دکتر مرتضی گودرزی رو گرفتم دارم میخونم. با لذت. البته خیلی جاهاش رو متوجه نشدم اما خوب در حد بضاعت خودم استفاده میکنم.فیلم نگاه میکنم سعی مکینم دقیق باشم و سرسری نگذرم. 
در مورد فرش با دانشجوها حرف زدی و باعث شدی بگن خوششون اومده و بهشون خوش گذشته و لذت بردن.
قطعا و صد درصد تز خودت رو هم به همین شیرینی و شیوایی نوشتی که اینجا برای ما مینویسی و تو کلاس برای دانشجوها صحبت میکنی. و اون وقت  داری مینویسی و از خودت ایراد میگیری. تو مشکلت میدونی چیه؟ زیادی فروتنی.  
پاسخ:
ماریا جان شما بلدی خوب نگاه کنی و همین شرط اول فهمیدن هنره. من کتاب  Ways of Seeing را بهت معرفی می کنم که بهترین کتاب برای شروع است. متن اش هم ساده است و خیلی شیرین، تازه درسگفتارش هم در یوتیوب هست به اجرای خود مرحوم مولف اش جان برگر. 
:)))
Dueer یعنی چی کامشین جان؟
پاسخ:
وای خاک عالم نوشته ام Dueer؟ 
کلمه درست Queer است که ترجمه اش می شه عجیب غریب اما کاربرد فرهنگی اش می شه صفتی کلی برای توصیف کسانی که در طبقه بندی روابط غیر همجنس گرا قرار نمی گیرند و یا هویت  جنسی/جنسیتی شون شون با تعاریف مرسوم همخوانی نداره. این دوست من جنیفر لزبینه و من عاشقشم بس که ماه و مهربونه. آدم روح اش تازه می شه وقتی باهاش صحبت می کنه. 
ممنون بابت معرفی کتاب. ترجمه شده؟ راستش انگلیسی شنیداریم خوب نیست اصلا
پاسخ:
بعله انگار ترجمه شده 
راه های نگریستن نشر رخ داد نو
۲۴ آذر ۹۷ ، ۰۲:۱۶ من هم بهارکم
خیلی وقته یعنی سه ساله که یک جلد از هری پاتر رو خریدم گذاشتم ولی این گروه تلگرامی که با دوستانم دارم نمیذاره بشینم بخونمش. واقعا به اون دوستانم خیلی وابسته ام. الکی چرت میگیم ها یه دونه حرف درست و حسابی از توی حرفامون نمیشه درآورد.
پاسخ:
کدوم داستان؟

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی